مترسک
توسط
در تاریخ June 21st, 2013 در ساعت 03:47 (1308 نمایش)
من و مترسک دردمون یکی بود
هر دو می دیدیم
هر دو می شنیدیم
و چیزی نمی گفتیم
هر دو بازیچه دسته مردم می شدیم و چیزی نمی گفتیم
هر دو از کلاغ هایی که به بهانه ای دورمون بودن تنفر داشتیم
حرف میزدیم حرفی از جنس سکوت
کلاغ ها هم با ما حرف میزدند
میومدن ، نوک میزدند و میرفتند
هنوزم روحم از نوک هایشان در عذاب است
من و مترسک دردمون یکی بود حرفمون یکی بود
هر دو تنها و تک افتادیم
مترسک به کلاغها عادت کرد ، شاید من هم باید به کلاغ ها عادت کنم!18 پسندیدن