رفاقت
توسط
در تاریخ June 16th, 2013 در ساعت 04:03 (939 نمایش)
سلاملیکم!
رفاقت چیست؟برگ سبزی تحفه درویش!!
اوق
میخوام از آدمای دور و برم بگم!!!(کاملا هم جدی اممحسن بووووق تیکه نندازی کهخودت میدونی:دی)
آقا کلا میخوام تو هر بلاگی یه نکته از رفیق (مثلا رفیق) هم بگم
تو بلاگ قبلی یجا راجب رفیق و گاو گفتم اینجا میخوام راجب رفیق و اسب بگم
این بشر که گویا اسمش رفیقه(!) یه ماشین خریده چند روز پیش حالا کاری به مدلش نداریم که سمنده 84ه و کلی ایراد دیگه داره ما هم تا شبش بیخبر بودیم تقریبا چون قطعی نشده بود
نزدیکای شب بود که به 2تا از بچه ها رفتیم یه پارکی نزدیک خونه(کلا اینجا پارک زیاده:دی) تا اینکه اون با یکی دیگهاز بچه ها اومدن و دیدیم که بعله همون ماشینی که ذکر کردم و خریدن
گرم صحبت شدیم و منم خب خوشحال شدم که اینم بلاخره ماشین خرید
بعد از تبریک و اینا گفتن بریم فلان پارک سوار شدیم و رفتیم منم تو مسیر یه بار لفظ اومدم که شیرینیش چی پس؟
اونم به خنده گفت نداریم و ازین حرفا و خندیدیم!!
بعد رسیدیم به پارک دوم و منم باز به خنده گفتم از صب مارو دنبال خودت کشوندی خب شیرینیشو بده دیگه
اینم(درخت)گفت من تورو دنبال خودم کشوندم؟؟خب برو خونتون(کاملا جدی!!) منم اومدم که برم چونواقعا بهم برخورد کهبخاطره یه ماشین چپی بخواد اینجوری باهام برخورد بشه که گفتم به احترام بقیه بیخیال ارزش نداره
خلاصه رفاتیم نشستیم و بچه ها گفتن بابا شماها کهباهم رفیقین از شما بعیده
گفتم شماها که منو میشناسید تاحالا کسی جز اینکه خندوندمش چیزی از من دیده؟بعد دوباره درخت گفت تو باید حرفتو قرقره میکردی و میزدی
من
گفتم خبر نداشتم قراره با خریدن این اخلاقت عوض شه و ...
بعد گفتم مگه تو که حرف میزنی قرقره میکنی؟ یه سکوت عجیبی حکم فرما شد:دی
به یکی دیگهاز بچه ها هم این رفتارش برخوردکه چرا اینجوری شده این درخت
بعد دوباره گفتن بریم یه پارک دیگه من گفتم پیاده میام اون یه نفر دیگه هم پیاده اومد و رفتیم(5نفر بودیم شدیم 2تا جبهه:دی یه نفر فقط این وسط گیر کرده بود که چیکار کنه شده بود سخنگویه ماها:دی)
خلاصه یه سری دیگهاتفاقا افتاد که نمیگم مهم نیس
بعد که رفتم خونه ساعت 2نصف شب بود تقریبا یکی از بچه های قذیمی اس ام اس داد و حرف زدیم
صب که بیدار شدم دیدم درختم اس داده و معذرت خواهی(من ترجیح دادم سکوت کنم)
بعد یه اخلاقی که دارم اینه که مثلا بخوام به یکی اس ام اس بدم بجای گشتن تو شماره ها او اس ام اسا میگردم تا reply کنم
بعد از ظهر اومدم به اون دوست قدیمی طبق عادت بالا اس دادم گفتم کجایی بریم بیرون خیلی وقته همو ندیدیم دیدم درخت جواب داد که بیرونم و الان خونه نیستم
بعد فهمیدم که اشتباه فرستادم(یعنی اس درخت و اون قدیمیه پشت هم بوده من یدونه اشتباهی بالاپایین کردم)
آقا منو میگی داغ کرده بودم آخه چه وقته اشتباه فرستادن بود اونم با موضوع بیرون رفتن اونم بعد از ماجرای دیشب بعد تازه درختم بگه نیستم و .....
اصن یه وعضیییییی
هیچی دیگه به درخت گفتم اشتباه فرستادم چقدم بدموقع این اشتباه پیش اومد
بعد از این داستانا چاره کار قلیون بودبا دوست قدیمی رفتیم قهوه خانه و یه دوسیب زدیم تو گوشش
قصه ما به سر رسید کلاغه میگه غار قار
آها نکته اینکه دوستاتون و بشناسین!!!14 پسندیدن