عشق من؛ بی کسی و شب، با تو پایون می گیره همه رگهام از حرارت نگات خون می گیره با تو بودن توی دنیا واسه من نهایته... تو گمون کردی بری خاطره هاتم می میره روزای رفته برام رنگ سیاهی می گیره اگه صد بهار و پاییز واسه تو گریه کنم نمی تونم که تو رو یه لحظه از یاد ببرم...
چند روزی است حالم ديدنيست، حال من از اين و آن پرسيدنيست! گاه بر روي زمين زل ميزنم، گاه بر حافظ تفأل ميزنم؛ حافظ ديوانه فالم را گرفت يک غزل آمد که حالم را گرفت: ما ز ياران چشم ياری داشتيم غلط بود آنچه می پنداشتيم...
بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها با هر قدم برداشتنت، فاصله بینمون نشست؛ لحظه ایی که بستی در رو شنیدی قلب من شکست... یادت بیاد که من کی اَم ، همون که می میره برات، همونی که دل نداره برگی بیفته سر رات! نمی تونم دورت کنم لحظه ایی از تو رویاهام، تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام از کی داری تو دور میشی! از من که می میرم برات، از منی که دل ندارم برگی بیفته سر رات... . . . راحیل
اسيرم بين عشق و بي خيالي؛ چه دنياي غريبي بي تو دارم... . . . راحیل
تا تویی در خاطرم، با دیگران بیگانه ام با خیالت همنشین؛ با دوریت دیوانه ام . . . راحیل
کوک می کنم چشمانم را روی آمدنت نمی آیی و من برای همیشه خواب می مانم . . . راحیل
حس تلخی مثل غصه کنج سینه ام نشسته ندارم یه لحظه آروم آخه من قلبم شکسته دنبال هوای تازم واسه ی نفس کشیدن هوا هم نا مهربونه سو به من چشماش رو بسته . . . راحیل
در باز و بسته شد! حتما باز باد شوخی اش گرفته! ادای آمدنت را در می آورد... . . . راحیل
از با تو بودن دلم برایم عادتی ساخت؛ که هرگز بی تو بودن، در باورم نیست... . . . راحیل
اگر دل کندن آسون بود فرهاد به جای کوه کندن دل می کند... . . . راحیل
نام کاربری
رمز عبور