طفلي به نام شادي، ديريست گمشده است؛ با چشمهای روشنِ براق، با گیسویی بلند به بالای آرزو، هرکس از او نشانی دارد ما را کند خبر این هم نشان ما: یک سو، خلیج فارس سوی دگر خزر . . . راحيل
ویرایششده May 27th, 2010 در 01:57 توسط ramona97
فردا صبح انسان به کوچه مي آيد و درختان از ترس پشت گنجشک ها پنهان مي شوند.
. . . آن کس که بداند؛ و بداند که بداند *** اسب خرد از گنبد گردون بجهاند آن کس که بداند و نداند که بداند *** بيدار کنيدش که بسي خفته نماند آن کس که نداند و بداند که نداند *** لنگان خرک خويش به منزل برساند آن کس که نداند؛ و نداند که نداند *** در جهل مرکب ابدالدهر بماند ...
نام کاربری
رمز عبور