دنیام شده رنگ دلم...
توسط
در تاریخ June 8th, 2012 در ساعت 21:40 (1497 نمایش)
سلام
دوستان گلم ممنون که به فکرم هستین
ببخشید حوصله نداشتم دونه دونه کامند بدم ، همتون رو اوردم اینجا
حالو روزم اصلا جالب نیست ، روز که چی بگم زندگیم همش شبه
روحیه اگه 100 نمره داشه باشه روحیه من رفته زیر 0
دیگه حوصله هیشکی او هیچی او خودمو این زندگی رو ندارم
نمیدونم!
اون طرف بهتره یا این طرف
واس من که جفتش جهنمه
چند شب پیش نگهبان بودم
نزدیک بود ازون 30 تا یکیش کم بشه او دستم بره رو ماشه واسه همیشه این زندگی مذخرفو تمومش کنم
دستمو رو به هرکی دراز کردم دستمو گرفت زد زیر پام کوبوندتم زمین
به خدا گفتم چرا؟
چرا اینجورین این بندهات؟!
گفت اینا امتحان هستو مثل مرد بیرون بیا
گفت صبر کنی همه چی درست میشه
اما دیگه صبرم تموم شده
خودشم که داره میبینه! پس لازم نی چیزی به خودش بگم یا چیزی ازش بخوام...
ازین چند تا کلمه که پش سره هم میان متنفرم
یه نفر دیگه هم همین حرفو قبل از سربازی زد
هیچی دوران بچه گی نمیشه
که اون دورانم واسه من...
ای خداااااااااا
ای خداااااااااااا
بسه دیگه
no way to understand
هیچ راه که نه! راهش واسه کسی مهم نیس
why I've become the way i am
some people can take a blow
and won’t ever drop
but i want to die in this moment
i want to die
a coldness in my soul
and i reach out for her to hold
and then i watch her close her eyes
it's only me that needs to cry
wherever I stay
there's a feeling I'm so far away
i got no hometown
while I take my chances
it always collapses
i really don't know what it needs
to put my smile on
turn the light on
it always seems I'm falling down
they think i'm crazy
there's a child in me
still hiding behind the old tree
you were falling like the leaves
from an old and dying tree
فارسی یا EN نوشتنش هیچ فرقی نمیکنه
کسی حسه منو نمیفهمه
هه شاید خیلی از حسا تو کلمات جایی ندارن!
0 پسندیدن