عشق یعنی عشق يعني يك سلام و يك درود عشق يعني درد و محنت در درون عشق يعني يك تبلور يك سرود عشق يعني قطره و دريا شدن عشق يعني يك شقايق غرق خون عشق يعني زاهد اما بت پرست عشق يعني همچو من شيدا شدن عشق يعني همچو يوسف ...
خدا گفت: زمین سردش است. چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟ لیلی گفت: من. خدا شعله ای به او داد.لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت.سینه اش آتش گرفت. خدا و لیلی لبخند زدند. خدا گفت: شعله را خرج کن, زمینم را به آتش بکش. لیلی خودش را به آتش کشید و خدا سوختنش ...
میشه بیای به خوابم و یه شب من و صدا كنی سر بذارم رو شونه هات توی چشام نگاه كنی این روزا كار من شده برم تو خواب اون چشات توی خیال هر شبم حرف میزنم با اون نگات میشه یه كم بخندی و خنده ات و مال من كنی ...
هركجا عشق آید و ساكن شود هرچه ناممكن بود ممكن شود در جهان هر كار خوب و ماندنیست ردپای عشق در او دیدنیست. به راستی مگر میشود عشق را تعریف كرد؟ مولانا در دشواری آن میگوید: هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، ...
ویرایششده April 22nd, 2010 در 10:19 توسط *leily*
نام کاربری
رمز عبور