25 دی
توسط
در تاریخ January 15th, 2013 در ساعت 08:14 (431 نمایش)
سلام به دوستان گلم
ایشالا که سلامتید...
.............................................
دیروز 25 دی ، روز مبارزه با زبان فنی بود:دی
حالا شرح ماجرا باشه واسه بلاگ بعدی ...
ولی کلی بگم که من بازم لای کتاب رو باز نکرده بودم
خبر دارید که اگه قبول نمیشدم / نشم : حتــــــــــــــــــــــم ا اخراج
خلاصه خدا خیر بده یکی از دوستامو....
شرح قبل ما وقع:دی :
یه روز داشتم از سرکار میومدم ...
وایسادم تا تاکسی بیاد. یه پیکانی جلو پام خالی نگه داشته بود که یکی هم توش نشسته بود...
خلاصه از اونجایی که بنده پیکان سوار نمیشم:دی توجهی بهش نکردم!
بعد دیدم یه صدایی داره اسممو تکرار می کنه.
نگاه کردم دیدم یکی از دوستای دوران هنرستان تو همون پیکانست.
بنابراین توفق اجباری نسیب شد.
سوار شدم و حرف زدیم تا جایی که گفتم قصه غصه دار زبان فنی رو:دی
دوستم مترجمی زبان دانشگاه اسلامشهر میخونه( نکته خیلی جالبی هست:دی)
خلاصه قرار شد کتابمو براش ببرم تا جام امتحان بده.
فرداش کتاب رو بهش رسوندم و توضیح دادم که کجا رو بخونه و چی کار کنه و ...
روز موعود فرا رسید
بقیه اش بلاگ بعدی که اذیت نشید :دی9 پسندیدن