مسافرت چهار بعدی: بُعد اول
توسط
در تاریخ July 4th, 2013 در ساعت 20:59 (835 نمایش)
سلام
یه 3 هفته ای رفتیم مسافرت ، که هم یک سری کارهای مهم رو سر و سامون بدیم هم اینکه لابلاش تفریحی هم کرده باشیم ( که البته برعکس شد و کارهای مهم افتادن لابلای تفریحات :دی)
توی این 3 هفته من در چهار شهر مختلف لنگر انداختم. توی هرکدوم از اینها اتفاقاتی افتاد که شاید گفتنش برای شما هم جالب باشه.
در شهر اول (که بنا به دلایلی فکر کنم اگه نگم بهتره :دی) (اینجا ما اسمشو X در نظر میگیریم) بودیم که ناگهان با پسر عمه م (که از من کوچیکتر هست) تصمیم گرفتیم فردا اول صبح پاشیم بریم "فلان جا" :دی آقا ما فردا 9 صبح (مثلاً سحر :دی) پاشدیم تا راه افتادیم شد 10. پسرعمه گواهینامه نداشت و اون نشست پشت رول (ماشین مال خودشون بود) و گازشو گرفت. کلاً خیلی سریع میرونه و بد. "فلان جا" کلاً 3 کیلومتر بیشتر فاصله نداشت تا دم خونه ولی این هی میگازید ، خلاصه یه جا سبقت گرفت ماشین پلیس هم همون موقع کنار جاده سبز شد! خلاصه ما رو گرفتن همه جای خودمونو و همه جای ماشینمونو گشتن نکنه مواد داشته باشیم 9 صبح دو عدد جوان رعنا پا شدن برن "فلان جا" مواد بکشن بعدشم پلیس راهنمایی مگه حق گشتن داره؟
با کلی التماس و اینا راضیشون کردم که ماشینو نخوابوندن و فقط یه جریمه باقابل نوشتن و کارت ماشینو بردن که ای کاش نمیبردن چون یه خرج و دردسر اساسی انداخت رو دست صاب ماشین.
خلاصه ادامه مسیر دادیم به سمت "فلان جا" و وقتی رسیدیم 11:30 بود :دی
رفتیم یه جای بسیار دنج و عالی گیر آوردیم و نشستیم بر لب رود. اینجا:
خیلی از اینجا خوشم اومد. کشاورزا خودشون جلوی آب رو با سنگ گرفته بودن و پشتش یه حوض عمیق (حدود 1 متر عمق) درست شده بود که میچسبید واسه شنا.
در همین اثنا ، من و پسرعمه نشسته بودیم کنار آب و من هردو پام رو گذاشته بودم تو آب که پاشوره بشم (پسر عمه م کامل توی خشکی بود و 2 متر فاصله ش با آب بود) و داشتیم اوراق بهادار بازی میکردیم که ناگهان پسرعمه با صدای بسیار بلند شروع به فحاشی کرد و 3 متر در حالت درازکش از سطح زمین فاصله گرفت!! ما هم پیرو این حرکت ترسیدیم و با چند صدم ثانیه اخلاف به ارتفاعی که پسرعمه صعود کرده بود رسیدیم که البته لحظات خوبی بود و از اون بالا مناظر بسیار زیبا بنظر میرسیدن.
وقتی فرود اومدم دیدم یک عدد بچه خرچنگ چند متر اونورتر ، توی آب ، به دور از ما ، ایستاده داره وقایع رو نظاره میکنه و عامل جهش ما هم همین خرچنگ بود و بس. که البته بعداً طبق معمول مشخص شد از اسرائیل پاشده اومده اونجا که فقط دلهره بندازه در دل اُمت و بره. خدا لعنتش کنه.
اینم یه عکس از یه خرچنگ که البته این خرچنگ بالا نیست ، یه خرچنگ دیگه ست که توی خرم آباد دیدم:
در قسمت بعدی میریم سراغ خوزستان >> شوشتر >> سازه های آبی !20 پسندیدن