اتفاقات و خاطراتی رو که با دوستام تجربه کردم
سلام چند روز پیش با دوستمون داشتیم درباره فیلم و سریال صحبت میکردیم که یهو بحث کشیده شد به سریال Breaking Bad. من و دوستم تقریبا همزمان شروع کرده بودیم به دیدنش ولی ایشون از من جلو زده بود (حدود 1 فصل). بعد ایشون سابقه ی بدی در دهن لقی و لو دادن جاهای مهم فیلمها رو داره منم اینو ...
آقا من قرار بود بُعد سوم و چهارم رو توی یک بلاگ پست ارسال کنم بعد یادم رفت :دی آخه بعد چهارم خیلی کمه حرصم میاد یه بلاگ حرومش کنم :دی بعد چهارم رفتیم ایلام. توی راه به حمزه اس مس دادم که دارم میام خلاصه ما رسیدیم ایلام حمزه نذاشت جوهر رسیدنم خشک بشه() سریع اومد دنبالم. طفلی ...
ویرایششده July 17th, 2013 در 01:22 توسط arsenal-champion
سلام یه 3 هفته ای رفتیم مسافرت ، که هم یک سری کارهای مهم رو سر و سامون بدیم هم اینکه لابلاش تفریحی هم کرده باشیم ( که البته برعکس شد و کارهای مهم افتادن لابلای تفریحات :دی) توی این 3 هفته من در چهار شهر مختلف لنگر انداختم. توی هرکدوم از اینها اتفاقاتی افتاد که شاید گفتنش برای ...
ویرایششده July 4th, 2013 در 21:02 توسط arsenal-champion
سلام به همه حتی بچه های توی خونه حتی بچه های توی کوچه حتی اون بچه هایی که مثه ما دارن میرن توی دهه ی سوم زندگیشون حتی اون بچه هایی که دیگه بچه نیستن (مثلاً اسی :دی). خلاصه سلام به همه ی بچه ها ، مخصوصاً بچه های توی خونه و بچه های توی کوچه و بچه هایی که وارد دهه سوم زندگیشون میشن یه چند ...
سلام. یه چند روزه احساس وبلاگم میاد ولی سوژه ای برای وبلاگ نوشتن نداریم. سرمون هم یه مقدار شلوغه. بیشتر آخر شبا که همه خوابن ما وقت آزاد داریم( خودم از این جمله م اینطور برداشت کردم که انگار وقتی بقیه بیدارن من باید ماساژشون بدم و این علت شلوغ بودن سرم هست :دی حالا شما برداشت اینطوری ...
ویرایششده July 5th, 2012 در 14:10 توسط arsenal-champion (غلط املایی)
سلام حال همگی خوشه؟ امیدوارم خوش باشه چون در غیر اینصورت هم کاری از دست من بر نمیاد :دی اون شب با بچه ها رفتیم یه جایی که خودشون بهش میگفتن "صحرا" ولی خب صحرا نبود. حوضچه پرورش ماهی بود.با یه اتاق بزرگ با یه قالی وسطش و همین :دی (اتاق وسط فضای باز اون منطقه قرار داشت) قلیون ...
سلام بچه های خوب توی خونه حالتون خوبه؟ بابا مامان رو که اذیت نمیکنین؟ :دی امروز یه خاطره دارم که مربوط میشه به 1 هفته پیش. من و دوستم وقتی از مدرسه تعطیل میشیم از مدرسه تا سر خیابون اصلی با هم میایم (که دیگه اونجا مسیرمون از هم جدا میشه). وقتی هم میرسیم سر خیابون 10 دیقه حرف ...
سلام الان مسترگلادیاتور یه خاطره گفت منم خاطرهم اومد. این خاطره مربوط میشه به 7-8 سال پیش؛ اون موقع که کلاس سوم بودم؛ شوشتر بودیم؛ شلوار کُردی میپوشیدم؛ و هنوز گرمای زمین تا این حد زیاد نشده بود (اوزون تقریباً ناسوراخ بود). ما یه دوستی داشتیم اون موقه ها که خیلی باهاش صمیمی بودیم. اما یه مشکلی ...
امروز آخرین روزی بود که بطور رسمی به مدرسه رفتم. تابستون 86 بود که اومدم و توی این مدرسه ثبت نام کردم. همون روز اول این دبیرستان رو هم دیر رفتم سر کلاس! جا نبود و یه نگاه انداختم دیدم اون گوشه کلاس یه میز دونفره هست که یکیش خالیه.رفتم نشستم جفت اون یک نفر... و اینطوری بود که دوستی ...
من پارسال پینگ پنگم خیلی خوب بود و توی اون 5-6 نفری که همه زنگ ورزش پینگ پنگ بازی میکردن ، من از همه سرتر بودم و فقط میبردمشون. اوایل امسال هم همینطور بود تا اینکه این معلم ورزش سخت گیر ما ، اومد و گفت که باید اینطوری ضره بزنی، اونطوری سرویس نزنی، دستت بخوره به اینجا، نپری روی میز، ...
نام کاربری
رمز عبور