گاه نوشتهــ هــآ + یَم

معمولا بچه های 5 ساله عاشق پوشیدن ترکیبی از لباس های رنگارنگ و عجیب و غریب هستند و نتیجه ی نهایی آن برایشان اصلا مهم نیست ولی آلونسو متیو اصلا شبیه هم سن و سالانش نیست.

او با لبخند و نگاه کاریزماتیک، ژست های حرفه ای و سبک خاص خود، یک مینی مدل لباس بی عیب و نقص به حساب می آید به گونه ...

من به مدرسه میرفتم تا درس بخوانم


تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی

او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم

تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست ...

سلامی دوباره ب همه !!!
راستش اصلا حس حاشیه نیس پس مستقیم می رم تو عمق مطلب...
بعد از چندروزی ب یکی از سایتایی ک عضو بودم رفتم....
دیدم عجیب صندوقم پره:دی
چندنفر پیام داده بودن ک آره این نامه داره چندماه دست ب دست می چرخه و الان رسیده ب تو و برات شانس می یاره ب شرط اینکه بفرستی ...

عاقآ می گن بعضیا شعور حس خوب ندارنا...(البته دور از جون من)
دور از جونمون حس غم زد زیر دلمون رفتیم تو ی وبی...طرف داستان عشقشو نوشته بود...
گفتیم بزار بخونیم ببنیم این چ دنیاییه...کی ب کی یه؟فوقش می خونی دلت ی جوری می شه ی امید جهان گوش می دی حست میاد سر جاش...
هیچی ...

پسرعموم (10سالشه) نشسته کنارمن اصلا تو ی حال عجیبی....
میگم چیه؟چرا تو فکری؟
میگه می دونی ی چیزی خیلی فکرمو درگیر کرده...از این پیام بازرگانیه هستا برا کرم حلزونه انقده بدم میاد....
میگم چرا خب؟باز چی کار کرده؟
میگه دیدی مرده میاد دست می گیره به پوستش می گه از پوستم راضی نیستم؟الان با کرم حلزون حس لطافت و حس بهتری دارم..؟دیدی؟
چه معنی می ده مرد رو پوستش حساس باشه؟مردا مسئولیت های سنگین تری دارن تو زندگیشون ...

چقد حرص بزنیم برا دنیا و زندگیمون....
ی لحظه فقط ی لحظه بخندیم....
این دنیا ک هرکارش کنی می گذره....
پس خودمون خوب بگذرونیمش...
البته اینا خوشی های ظاهرین...
خدا کنه به اون باطنیه برسیم...
.
.
.


قبلنا می‌گفتن ... مرد باید ایستاده بمیرد یا با سربی(گلوله) توی سینه...
مردای امروزیم زیر موچین و بوتاکس و پروتز و عمل بینی‌ جون ندن خیلیه)

...

به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند.

به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.



به بچه هایی فکر کن که گفتند :
"مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند.
...

این جملات، قسمتی از نامه‌ای است که از ناحیه مقدّس امام زمان(عج) برای شیخ مفید(ره)فرستاده شده است :

"وَلَوْ أَنَّ أشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَی اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا،

...

راستش ی بغض عجیب دارم...ی حس خیلی بد....از دست خیلیا....
امشب عقد دخترداییم بود و چه عقدی ک جز افسوس و تاسف هیچ حس دیگه ای نداشتم....
انقد بهم فشار اومده بود ک می خوساتم بلند شم بزنم بیرون و بلند هم شدیم ولی داییم ب زور نگهمون داشت و حالت تهوع منم ادامه داشت....
واقعا ما می خویام ...

چه انتظار عجیبی....

تو درمیان منتظران هم عزیز من چه غریبی.....

عجیبتر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت....

چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی...

فقط نشستیم و گفتیم....خدا کند که بیایی.....!

اگرشيعيان ماـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفق بداردـ در وفاى به عهد و پيمان

...