دست نوشته ی یک روز خاص
توسط
در تاریخ November 14th, 2013 در ساعت 21:25 (430 نمایش)
روز عجیبیست
احساسم عجیب تر از این روز
باد و باران و سرمای پاییزی ،در کنار پنجره ای از امید
ابر و رعد و برق و سردی دست هایی که میخواهد بنویسد
اما یخ زده از دلتنگی هایی که هیچ سرمنشئی ندارد
به یکباره ، از لابه لای تیرگی های ابرها،تشعشع های گرم آفتاب را حس میکنم
که مستقیم بر روی دستانم می تابد
شاید او می خواهد دستانم را گرم نگه دارد
تا بنویسم و سَبُک شوم از این حس عجیب و غیر قابل درک
و همه چیز به یک باره ،آرام می شود ، گویی احساس من بیرون به نمایش داده می شود
وقتی من آرام شده ام ......
1392/08/22
+ کپی شده از پیج خودم !
+ بهترین حس این ماههای اخیرم بود
+ خوشحالم احساساتم هنوز زندست !
+ وقتی با خودتن درددل میکنید ،خیلی خوبه ، تا با شخص دیگه ای !( اما همیشه جواب نمیده )17 پسندیدن
N sadra, Arman, IMAN.M2, jeminiv, ZzBb, Mansour07, vahidlp, Hamed 2000, Kasra , f_star, vooroujak, milad.pm, Abolfazl.E, Nuruzzaad, tannazz, jenabe ding, heavenlygirl.n6