معمولا همه دفترچه خاطراتشون رو 30 تا قفل میزنن و میذارن یه جای خیلی خیلی دور از ذهن اما من میخوام یه کوچولوشو اینجا بزارم با کمی دخل و تصرف البته ، هویجوری میخوام تابوشکنی کنم زیرا که «روشنفکری در ایران یک توهم غمگین است» . . . . . .....میدونی خوبیه فکر کردن ...
همین چند دقیقه پیش به یه وبلاگی سر زدم که تعریف میکرد همش موقع تولدش یه مشکلی داره و اینا بعدش دیدم عجب روز تولد تووووووووووپی دارم من امسال امروز رفتم دندون پزشکی (که جای بسی تعجب داره!!) یه معاینه کرد و گفت نوبت بگیر این منشیش هم دقیقا دس گذاشت رو روز تولدم منم گفتم ...
سلامٌ علیکم ان شاالله که خوبین این بار ده هزارمه که میام اینجا مینویسم...البته نه هزا و نهصد و نود و هشت بارشو پاک کردم یکیشم هنوز رو نیمکته که البته تاریخ انقضاش گذشته اونم باید به قولی بپاکم! دیدین یه وقتایی هی میخوای بگی اما حرفت نمیاد؟! یه دخترخاله کوچولو دارم هنوز ...
ویرایششده February 21st, 2014 در 00:16 توسط jenabe ding
نام کاربری
رمز عبور