dear diary
توسط
در تاریخ February 26th, 2014 در ساعت 17:53 (399 نمایش)
معمولا همه دفترچه خاطراتشون رو 30 تا قفل میزنن و میذارن یه جای خیلی خیلی دور از ذهن
اما من میخوام یه کوچولوشو اینجا بزارم با کمی دخل و تصرف البته ، هویجوری میخوام تابوشکنی کنم زیرا که «روشنفکری در ایران یک توهم غمگین است»
.
.
.
.
.
.....میدونی خوبیه فکر کردن چیه؟! این که قید و بند نداره ،دیگه از این شاخه به اون شاخه پریدن خیلی هم خوبه....عااااشقشم
همیشه همه چی مرتبه یه مسیری رو میری تا هدف و مقصد و اینا اما اینجا دیگه هدف نداری که مسیری باشه که نباید ازش خارح شی که که که.... no rule!
یه زمانی فکر میکردم که فکر کردن (!) نیازمنده زبانِ یعنی مثلا قبل اختراع زبان آدما چطور فکر میکردن؟! حالا میفهمم اونی که بشه با زبان گفتش دیگه فکر نیست اصن! هست ها اما اینقدر از این ورو اون ورش زدی که دیگه چیزی ازش نمونده
اصلا خیلی چیزا رو نمیشه گفت، اون موقع هایی که هی حرف میزنی حرف میزنی ... آخرشم میگی میدونم نفهمیدی یادته؟!
به نظرم روش های دیگه خیلی بهتر از حرف زدن هستن
مثلا یه موسیقی بیکلام! بعضی هاش واقعا حرف میزنن.........یا همین فیلمِ holy motors کلهم 4 خط دیالوگ داره اما خیلی چیزا میگه...دقت کنی میبینی بهترین راه گفتنش هم همین آهنگ یا تصویرِ!
من که میگم با شنیدن نمیشه درک کرد، این درک کردن یعنی بالاترین مرحله فهمیدن اینکه تو هر چیز بی ربط و با ربطی اون مفهومو میبینی
مثلا تو ریاضی میگن 0*∞ میشه یه عدد هرچقدر.....!فقط یه عدد
خب مثلا اینو فهمیدی کلی مساله هم میتونی حل کنی
اول که دیدیش میگی خب این صفرِ هرچند تا هم باشه باز صفرِ
اما از یه طرف دیگه اون هم بی نهایته و...و...و....
الان دیگه درک میکنی!!
تو یه خط ساده هم همینو میبینی که بی نهایت تا نقطه با طول صفر میشه یه خط به طول 2-5-100 هرچی
اینجاهاس که دوس داری مغزت مستقیم به مغز طرفت وصل بشه......
راستی به چه زبونی فکر میکنی؟!
پ.ن: اون مثال ممکنه خیلی ایرادا داشته باشه فقط یه روش برا گفتن بود4 پسندیدن