من نه منم !

ماجرا بر می گرده به سال سوم دبیرستان اونم بچه های علوم انسانی که زبان زد عام وخاص بودن ، البته در مدرسه ما . یکی از بچه ها به نام " محمد " که اسم مستعارش که بچه ها صداش می کردند ، " ممد پشه " یه واکمن اوورده بود بعد رفتیم دیوار کلاسو اون عقب مغبا ی کلاس که البته ما به ته کلاس می گفتیم " بهشت پنهان " رو آجرشو برداشتیم وبا یه خلاقیت خاصی دیوارو کندیم ، واکمنو گذاشتیم توی دیوار ، آجرم برداشتیم ، خیلی قشنگ بنایی کردیمو گذاشتیمش سر جاش ، بعد واکمن که همینطور روشن بود وداشت " سیاوش قمیشی " می خوند ، شد استراتژی اون روز کلاس ، سرتونو درد نیارم ، معلم روان شناسی اومد نفهمید صدا از کجاست ، رفت معاونو ، مدیر مدرسرو اوورد همرو از کلاس انداختن بیرون ، اینا هی می گشتن دنبال صدا ببینن صدا از کجاست بعد از کلی گشتو گذار نفهمیدن که هیچی ، صدای واکمن هم قطع شد حالا نمی دونم باطریش تموم شد نواره تموم شده بود ، الانم که یه 7 سالی از این دوران میگزره ، مدیر مدرسه چون مدرسه سرکوچمونه ، میگه که من نفهمیدم شماها چیکار کردین ، اون صداهه از کجا میومد ، منم تفره میرم بهش میگم والا ماهم نفهمیدیم صدا از کجا اومدو ، چی شد ازین پیچوندنا ....

0 پسندیدن