گاه نوشتهــ هــآ + یَم
بـــــ ــارلها....
هــــرگــز نگویمـــتـــ کـہ بیــا دستــ منـــ بگـــیر....
عمرے گرفتــــہ اے خدایــ ـا رهـــایمــ مکنـــ ....
هــــرگــز نگویمـــتـــ کـہ بیــا دستــ منـــ بگـــیر....
عمرے گرفتــــہ اے خدایــ ـا رهـــایمــ مکنـــ ....
کاش دره زمان رو میشد بست تا کسی نیاد تو ....!!
توسط
در تاریخ September 15th, 2015 در ساعت 19:00 (3748 نمایش)
همیشه بودن آدمای جدید آدمو خوشحال نمیکنه !!
وقتی بعضی جاها آدمای جدید در تردد باشن همونقدری که به زندگیت تنوع میدن و خوشحالت میکنن به همون اندازه هم یه ترس عمیق به دلت میندازن !!
ترس از رفتن .... نه رفتن اونا ....نه
رفتن خودت
رفتن تو از ذهن تموم آدمایی که فکر میکردی هیچوقت از ذهنشون رفتنی نیستی
این موقع هاست که با تموم وجود تلاش میکنی
تلاش واسه اینکه یادآوری کنی تموم لحظه های خوبو
تموم حسای خوبی که دادی و داشتین رو
ولی ....
عجیب راست می گن
نو که میاد به بازار ......!!
واقعا این درسته؟
پس تموم اونایی که بودن ، خاطره ساختن ، لحظه لحظه هارو باهم سپری کردن.....پس تکلیف تموم اون حس و حالا چی میشه ؟؟!!
خیلی سخته یه چیزایی رو فقط تو یادت باشه و بقیه یادشون بره
و تو مجبور بشی با همین خاطرات سر کنی
اعتراض کنی میگن حسودی...حساسی ...اعتماد به نفس نداری
ساکت بشینی ذره ذره کسی که برات مهمه رو میبرن
بیشتر بهش توجه کنی از محبتت دل زده میشه و زودتر بازیو باختی
آدمای جدید
وااای از آدمای جدید
این روزا زندگیم شده پر از ادمای جدید و اونایی که ... کم کم .... کم کم ..... کم کم..... کم کم
از دست میرن !!
واقعا باید چیکار کرد ؟؟!!
گاهی با خودم میگم مشکل از منه ؟؟
مشکل از آدماییه که میان تو زندگیم و موندنی میشن ؟؟
یا مشکل از همون آدمای جدیده ؟؟
گاهی وقتا هرچی بیشتر دست و پا بزنی بیشتر.....غرق میشی !!
زندگی ، اومد و رفت آدما ... واقعا پیچیدست
گاهی آدم به یه جایی میرسه که فکر میکنه فقط خودشه و .....خودش
+ و این روزهای شهریور....که همه از دم مثله بعدازظهر جمعه ان !!!10 پسندیدن