برای سی سالگی
توسط
در تاریخ December 13th, 2016 در ساعت 22:16 (4263 نمایش)
لباس هایم را به تن میکنم که آراسته شوم مقابل میهمانی که ناخوانده است ،اما قوزبالای قوز است
میگویند شتریست که بر روی همه مینشیند ، اما به چشم خودم دیدم این شتر به گرد پای دوستان زیادی از من هم نرسید، آنها به راحتی رخت بسته و گریختنت!
شال به دور گردن می اندازد و در پوستینی سخت پیرمردنا میخزد!
چه میکند این #پاییز !
پاییز به آرامی تن پوش درختان را به زمین میدهد ، اینگونه بزل و بخشش خود را به رخ عالمیان نشان میدهد!
اما روز های آخرست!
ما که پاییزی ندیدیم !
میخواست در این روز بهترین لباس هایش را به تن بکند ، و بر قله ی موفقیت هایش بایستند و از او با افتخار استقبال کند !
اما اکنون همچو طفلی به پشت بزرگترش پناه برده که این نیز بگذرد !
پاییز !
راستی چه شد که تمام احساساتت در آن پاییز تلخ جدایی از هم گسیخت !
کجا رفت؟
مهمان سی ساله ی ما می آید که بیست و نه برود !
دهه ی سوم زندگی آغاز شود و تحولی به ارمغان آورد !
می آید که بگوید سراشیبی شروع شد ! باید دیگه با قدرت و سرعت بیشتری حرکت کنی
می آید بگوید وقت تنگ است ساکَت آماده باشد !هر آن وقت رفتن است
می آید و می آید و هیچ جلوداری ندارد !
می آید و باید پذیرفت که باید به میانسالی سلام کرد!
آری به پیری سلام کرد
خزان ما در راه است....
سی سالگیم مبارک ...10 پسندیدن
Abolfazl.E, Mansour07, محمود 8080 , Kasra , Xx Joker xX, black-fish , Dead Terminator, majidhmt, ZzBb, IMAN.M2