سلام
دیشب با دوستم سوار اتوبوس شدیم و شروع کردیم به حرف زدن که حرف رسید به اینکه کیف پول دوستم رو زدن ازش و میگفت جقدر پول توش بود و ...
حالا یه مرده (میانسال) پرید وسط حرفمون شروع کرد گفتن اینکه من مسافرت میرم چیکار میکنم و پول چقدر0 پسندیدن
امشب رفته بودیم بیرون شهر یه کمپی بود که قشر قشقایی درست کرده بودن و برنامه ایجاد میکردن(جاتون خالی)
که یه تعداد خیلی خیلی زیادی مورچه بالدار بهمون حمله ور شدن:دی
بیشترین چیزی که دیده میشد این حشرات بیخود (:دی) بودن
یه 15 دقیقه ای قشنگ رو مخ بودن0 پسندیدن
یه کاغذ و یه خودکار
پر از گلایه اینبار
جمله های دروغی
روشون شده تلنبار
کنار دست شاعر
رو میزی از دفاتر
پر پر یه سکوتن
تا لحظه های آخِر
تا لحظه ای که خودکار
روشون کنه تلنبار
هزار دروغ تازه
به زور شاعر اینبار
دنیای نارفیقاس
حتی تو شعر و قصه
اینروزا خنده مرده
گریه داریم و غصه
یه دست دیگه می خواد
به0 پسندیدن
این عکسا رو یکی از دوستام برام فرستاد به نظرم جالب اومدن گفتم بیام اینجا برای بقیه دوستان ترفندستانی قرار بدم
------------------------------------------------------------------------------------
خودم تو کف این همه خلاقیت و هنر هستم !!!
اینم از عکسا:
0 پسندیدن
همين چند هفته پيش بود که يک ايراني داخل بانک در منهتن نيويورک شد و يک شماره از دستگاه گرفت.وقتي شماره اش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پيش کارشناس بانک رفتو گفت که براي مدت دو هفته قصد سفر تجاري به اروپا را داره و به همين دليل نياز به يک وام فوري بمبلغ 5000 دلار دارهکارشناس نگاهي به تيپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که براي اعطاي وام نياز به قدري وثيقه و گارانتي داره..و مرد هم سريع دستش را کرد توي جيبش و کليد0 پسندیدن